جدول جو
جدول جو

معنی پس خانی - جستجوی لغت در جدول جو

پس خانی
دوباره خوانی، هم سرایی با خواننده ی اصلی در ترجیع بندها
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

خانۀ تابستانی که با بوته های خس درست می کردند و در تابستان آب بر آن می پاشیدند تا خنک شود
فرهنگ فارسی عمید
اداره ای که نامه های مردم را از نقطه ای به نقطۀ شهر دیگر می رساند، ادارۀ پست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاس خانه
تصویر پاس خانه
جای پاسبان، قراول خانه
فرهنگ فارسی عمید
(پَ سِ)
پشت پای یا شاید بمعنی تیپا و اردنگ: در جمله نزدیک آمد که این هراس فکرت و ضجرت بر من مستولی گرداند وبه یک پس پای در موج ضلالت افکند. (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا
(پَ)
جانب پسین ران. گوشت پسین ران
لغت نامه دهخدا
(اَ عا)
حادّ. رانندۀ شتر
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل. واقع در سه هزارگزی جنوب باختری ده دوست محمد. سکنۀ آن 750 تن. آب آن از رود خانه هیرمند تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
آسکده. سرآسیا. آسیاخانه. آسیاکده. مطحن. مرحی. محل آسیا
لغت نامه دهخدا
(پَ)
رودی است در گیلان که موازی را از فومن جدا میکند و از مشرق فومن میگذرد. (جغرافیای سیاسی ایران تألیف کیهان ص 275)
لغت نامه دهخدا
(پُ نَ / نِ)
محل صدور و ورود نامه ها و بسته های امانات. اداره ای که مراسلات و امانتها را گرفته به مقصد میرساند. ادارۀ پست. پیک خانه. پیک کده. بریدخانه. بریدکده. چاپارخانه. چپرخانه. چپرچی خانه
لغت نامه دهخدا
(فِ)
منسوب به فسیخان که بلدی است از ناحیۀ فارس. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(پَ نَ /نِ)
پشت خانه. داخل و اندرون سرای، بنه و اسباب شاهی یا امیری که از پس آرند، از آنکه در راه محتاج الیه نباشد. مقابل پیشخانه
لغت نامه دهخدا
تصویری از پس زانو
تصویر پس زانو
پشت زانو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پست خانه
تصویر پست خانه
فرانسوی پارسی پیک خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پستخانه
تصویر پستخانه
محل صدور و ورود نامه ها و بسته های امکانات، پیک خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آس خانه
تصویر آس خانه
سر آسیا، آسیا خانه
فرهنگ لغت هوشیار
داخل و اندرون سرای پشت خانه، بنه و اسباب شاهی یا امیری که از پس آرند مقابل پیشخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر خونی
تصویر پر خونی
حالت و چگونگی پر خون
فرهنگ لغت هوشیار
((~. نِ))
اداره ای که به دریافت و ارسال نامه ها و بسته ها و امانات پستی مردم اشتغال دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پس ران
تصویر پس ران
((پَ))
پس راننده، راننده شتر، حاد
فرهنگ فارسی معین
دیدن پستخانه در خواب، نشانه با اطلاع شدن از خبرهایی نامساعد است .
فرهنگ جامع تعبیر خواب
آدم بد بو ومتعفن، کسی که از پس مانده ی غذای دیگران تناول
فرهنگ گویش مازندرانی
پستانک لاستیکی
فرهنگ گویش مازندرانی
بینی کوچک، بینی ظریف
فرهنگ گویش مازندرانی
هم خوان، پی خوان
فرهنگ گویش مازندرانی
دست خالی، نیازمند، بی منطق، بی فکر
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در منطقه ی آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
خسیسی، تملق و چاپلوسی
فرهنگ گویش مازندرانی
پی خوانی، هم خوانی کردن در آواز
فرهنگ گویش مازندرانی
چشمه و مرتعی در لاشک کجور
فرهنگ گویش مازندرانی
پس مانده ی خوراک یا نوشیدنی
فرهنگ گویش مازندرانی
بخش زیرین آسیای آبی
فرهنگ گویش مازندرانی
تکرار ترجیع بند و اشعار مراثی به وسیله ی سینه زنان که پس
فرهنگ گویش مازندرانی
سحرخوانی
فرهنگ گویش مازندرانی